چیستی تحریف
حَرف: طرف و حاشيه چيزي (راغب/228؛ ابن منظور 9/43؛ صحاح، 3/1342؛ قرشي، 2/120)
مانند:
حرف السفينة: گوشهي كشتي
حرف السيف: لبهي شمشير
حرف الجبل: لبهي بالاي كوه
فلان علي حرف من امره: فلاني در مرز انجام كاري است، گويي در حال انتظار است كه اگر يك طرف كار مورد پسند او واقع نشد به طرف ديگر متمايل شود (ابن منظور، 9/43) مانند آيهي كريمه: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعبدالله عَلى حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى وَجْهِهِ...» (حج/11): بعضي از مردم در مرز عبادت خدا هستند اگر خيري به آنها رسد اطمينان پيدا ميكنند و اگر مورد آزموني قرار گيرند روي بر ميگردانند.
چنين اشخاصي در وسط و حقيقت بندگي نيستند و در مرز آن قرار دارند لذا با خيري مطمئن و با امتحاني رويگردان ميشوند. (قرشي، 2/120).
2-1 تحريف اصطلاحي
تحريف كلام آن است كه طوري سخن گويي كه در مرز معنا باشد و بتوان آن را از دو جهت برداشت كرد. (راغب/228)
تحريف در قرآن: تغيير دادن معناي واژهاي به معني واژهي ديگر كه شباهت لفظي با هم دارند. همان طوري كه يهود معاني تورات را با كلمات مشابه تغيير ميدادند (خليل بن احمد، 3/210) ولذا خداوند دربارهي آنها فرمود: «... يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ (النساء/ 46) يعني يهود جاي كلمات يا خود كلمات را عوض ميكردند تا معني تغيير پيدا كند. (قرشي، 2/120) و روايات به ندرت به چنين مطلبي اشاره كردند مانند حديث ذيل:
عن هشام بن سالم قال سألت أبا عبدالله (ع) عن قول الله «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً» فقال: هو آل إبراهيم و آل محمد على العالمين، فوضعوا اسما مكان اسم. (عياشي، 1/191)
هشام بن سالم گويد كه از امام صادق(ع) دربارهي اين قول خدا: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً» پرسيدم، فرمود: ايشان آل ابراهيم و آل محمد بر جهانيان است كه اسمي به جاي اسم قرار داده شده است.
چون موضوع مورد بحث ما در اين تحقيق اثبات تحريف يا عدم تحريف قرآن است لذا زين پس هرجا كه سخن از تحريف ميرود منظور تحريف لغوي نيست.
3-1 اقسام تحريف
تحريف بر دو بخش است: لفظي و معنوي.
1-3-1 تحريف لفظي: دخل و تصرف در ساختار الفاظ و عبارات قرآن است (آملي/18) كه خود بر دو نوع است:
1-1-3-1 تحريف لفظ به كاستي: بخشي از كلمات، آيات يا سورههاي قرآن را بيآنكه قابل تشخيص باشد حذف كرده باشند. (آملي/18)
چنانچه در همين كتاب روايي مورد فحص ما، احاديث ذيل به چنين تحريفي اشاره كردهاند، مانند:
عن إبراهيم بن عمر قال: قال أبوعبدالله (ع) إن في القرآن ما مضى و ما يحدث و ما هو كائن، كانت فيه أسماء الرجال فألقيت، و إنما الاسم الواحد منه في وجوه لايحصى يعرف ذلك الوصاة. (عياشي، 1/24)
2-1-3-1 تحريف لفظ به فزوني: آيه يا سورهاي را از جانب خود ساخته و به قرآن اضافه كرده باشند و بدون آنكه قابل تشخيص باشد وارد قرآن كنوني شده باشد. (آملي/18) در اينجا نيز حديث ذيل ميتواند شاهد مثال اينگونه تحريف باشد:
عن ميسر عن أبيجعفر (ع) قال لو لا أنه زيد في كتاب الله و نقص منه ما خفي حقنا على ذي حجى، و لو قد قام قائمنا فنطق صدقه القرآن. (عياشي، 1/25)
دربارهي عدم تحريف لفظ به فزوني، علماي شيعه و سنّي اتفاق نظر دارند (آملي/19) و البته هيچ شاهد تاريخي نيز كه دال بر وقوع چنين تحريفي باشد وجود ندارد. در ضمن راهيابي هرگونه كلام بشري به قرآن كه قابل تشخيص هم نباشد اعجاز قرآن را در هم ميشكند و اين اتّفاقي است كه تاكنون رخ ندادهاست.
3-1-3-1 تحريف به جابجايي: همچنانكه از خود عنوان پيداست در چنين تعريفي كلمات قرآن جابجا ميشود، حديث ذيل بيانگر اين موضوع است:
عن محمد بن سالم [مسلم] عن أبي بصير قال: قال جعفر بن محمد خرج عبدالله بن عمرو بن العاص من عند عثمان فلقي أميرالمؤمنين ص، فقال له: يا علي بيتنا الليلة في أمر نرجو أن يثبت الله هذه الأمة فقال أميرالمؤمنين لن يخفى علي ما بيتم فيه حرفتم و غيرتم و بدلتم تسع مائة حرف، ثلاثمائة حرفتم و ثلاثمائة غيرتم و ثلاثمائة بدلتم «فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ» إلى آخر الآية و مِمَّا يَكْسِبُون. (عياشي، 1/66)
البته قطعاً با توجه به تدوين قرآن در زمان خود رسول6 و اهتمام آن حضرت و خاندان پاكش(صلوات الله اجمعين) و صحابه و ساير مسلمانان به حفظ و صيانت از قرآن و عنايت و حمايت اهل بيت : اينگونه تحريف نيز از ساحت قرآن به دور است و تاريخ هم گواه آن است. گاهي نيز برخي جملههاي قرآن، مناسب با آغاز و ادامه مجموع سياق آيات نيست كه با توجه به جمله معترضه بودن چنين آيات كه رايج در كلام است اشكال، رفع ميشود. (آملي/18)
2-3-1 تحريف معنوي: در تحريف معنوي، تحريف كننده بدون كوچكترين دخل و تصرفي در ساختار الفاظ قرآن بر اساس انديشه باطل خود و به منظور دستيابي به هدف خود، معنايي مخالف مقصود خداوند به دست ميدهد و چون معناي آيه را از جايگاه اصلي و شايسته آن خارج ميسازد و در مفهوم كناره تفسير ميكند به كارش تحريف ميگويند. در ضمن تحريف معنوي همان تفسير به رأي است. (آملي/17) براي تبيين اين مطلب 3 حديث ذيل ارائه ميگردد:
الف) دو عن أبيحمزة عن أبيجعفر (ع) قال سرقوا أكرم آية في كتاب الله بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم. (عياشي، 1/33)
كاملاً روشن است كه منظور امام از بين بردن و تحريف معناست چون هنوز بسمله در تمام سورههاي قرآن (به جز سورهي برائت) وجود دارد.
ب) عن خالد بن مختار قال: سمعت جعفر بن محمد (ع) يقول ما لهم قاتلهم الله عمدوا إلى أعظم آية في كتاب الله، فزعموا آنها بدعة إذا أظهروها، و هي بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم. (عياشي، 1/36)
دو حديث فوق اشاره به اخفاء آيهي قرآن دارد، چيزي شبيه كاري كه الان سعوديها در هنگام قرائت نماز ميكنند.
ج) عن الحسن بن موسى الخشاب رفعه قال: قال أبوعبدالله (ع) لا يرفع الأمر و الخلافة إلى آل أبيبكر أبدا و لا إلى آل عمر و لا إلى آل بنيأمية، و لا في ولد طلحة و الزبير أبدا، و ذلك أنهم بتروا القرآن و أبطلوا السنن و عطلوا الأحكام. (عياشي، 1/16)
به طوري كه ملاحظه ميشود منظور از تحريف قرآن عمل نكردن بدان است. اما چون موضوع تحقيق ما دربارهي تحريف الفاظ قرآني است، به موضوع تحريف معنوي پرداخته نميشود.
با توجه به مطالب فوقالذكر تحريفي كه گروهي اندك از اهل سنّت و شمار اندك از عالمان شيعه وقوع آن را پذيرفتهاند تحريف لفظ به كاستي و جابجايي است. در اين پژوهش، تحريف به كاستي كه از اهميّت بيشتري برخوردار است مورد بررسي قرار ميگيرد و تحريف جابجايي را كه بحث گستردهاي ميطلبد به فرصت ديگري موكول ميگردد. البته آنچه كه چنان عالماني را به اشتباه كشانده وجود رواياتي است كه در منابع فريقين آمده است. سعي ما در اين پژوهش ايناست كه روايات را بررسي كرده و ثابت كنيم كه اين روايات يا دچار ضعف سندند، يا معنايي غير از تحريف (كاستن از قرآن) دارند.
4-1 مراحل تحريف
ممكن است تحريف در 4 مرحلهي ذيل رخ دهد:
1-4-1 دريافت وحي كه يا مستقيماً از خدا و يا با واسطهي جبرئيل 7 بوده است. در اين مرحله با توجه به آيات:
وَإِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ [1] (نمل/٦)
نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأمِينُ * عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ [2] (شعراء/١٩٤-193)
قطعاً تحريف و كاستياي رخ نداده است.
2-4-1 هنگام حفظ و ضبط وحي در ذهن پيامبر كه با توجه به آيات:
سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسَى [3] (اعلي/٦)
... وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيًّا [4] (مريم/٦٤)
هيچ نسيان و سهو منجر به تحريف و كاستي رخ نداده است.
3-4-1 هنگام ابلاغ به مردم كه باز با توجه به آيات:
لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ * إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ [5] (قيامة/١٧-16)
وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلا وَحْيٌ يُوحَى [6] (نجم/٤-3)
زبان رسول اعظم از بيان غير از وحي معصوم است پس در اين مرحله نيز قطعاً تحريفي رخ نداده است.
4-4-1 بعد از ابلاغ به مردم، تحريف به دست ديگران اتفاق افتاده باشد كه اينجا محل بحث و بررسي است كه آيا در اين بخش تحريف به كم يا زياده يا تفسير به رأي رخ داده است؟ آيا به دست عامهي مردم اين اتفاق افتاده و يا توسط آنان كه قصد و غرض و مرضي داشتند و دارند؟ كه عقلاً اين عمل از جانب مردم متصوّر نيست و حقيقت قرآن با تمام هويّت لفظي و معنوي آن مصون و معصوم در بين مردم تا قيامت بوده و هست و خواهد بود هرچند برخي آن را به ميل خود معني كنند.
[1] - و حقّاً تو قرآن را از سوى حكيمى دانا دريافت مىدارى.
[2] - «روح الامين» آن را بر دلت نازل كرد، تا از [جمله] هشداردهندگان باشى.
[3] - ما بزودى [آيات خود را به وسيله سروش غيبى] بر تو خواهيم خواند، تا فراموش نكنى.
[4] - و پروردگارت هرگز فراموشكار نبوده است.
[5]- زبانت را [در هنگام وحى] زود بحركت درنياور تا در خواندن [قرآن] شتابزدگى بخرج دهى* در حقيقت گردآوردن و خواندن آن بر [عهده] ماست.
[6]- و از سر هوس سخن نمىگويد* اين سخن بجز وحيى كه وحى مىشود نيست.
بخشی از کتاب : بررسی صحت و سقم اعتقاد عیاشی
اثر : فردین احمدی
استفاده از مطلب با ذکر منبع بلامانع است